فیلم جدید «لالا لند» La La Land به نویسندگی و کارگردانی دیمین شزل Damien Chazelle یک نامه عاشقانه بیشرم در میان فیلمهای موزیکال بهحساب میآید. در این فیلم بازیگرانی مثل اما استون Emma Stone و رایان گاسلینگ Ryan Gosling بازی میکنند که در حال رقص و آواز خواندن در اطراف لسآنجلس (که شامل بزرگراهها هم میشود) هستند.
بهطور مشخص، موسیقی در خون شزل به عنوان یک فیلمساز جریان دارد. آخرین فیلم او «شلاق» Whiplash که داستان یک نوازنده درام جوان بااستعداد و معلم سادیستیاش بود، جاز را به عنوان بخش کلیدی روایت داستان نشان میدهد. شزل از احساساتش راجع به فیلمهای موزیکال و اینکه چه چیزهایی در این مسیر الهامبخش او بودند میگوید.
در ادامه مصاحبه منتقدِ Los Angeles Times را با این جوانترین کاندید دریافت جایزه کارگردانی اسکار میخوانیم:
فیلمهای موزیکال از یک ایده ساده سرچشمه میگیرند. اگر به اندازه کافی احساسات داشته باشید، عاشق باشید، سرزنده باشید، شکست عشقی خورده باشید، آنوقت قوانین معمولی جهان دیگر قابل اجرا نیستند. آنوقت است که میتوانید به آواز رو بیاورید. یک قدم زدن شبانه میتواند تبدیل به رقص شود و یک ارکستر کامل از بهشت میرسد تا همه چیز بهتر شود.
یک جسارت واقعی پشت این ایده است. این چیزی است که به خاطرش عاشق فیلمهای موزیکال هستم: آنها به احساسات بیشتر از منطق بها میدهند. این فیلمها بازتاب واقعی از زندگی نیستند بلکه نشان میدهند زندگی چه حسی دارد. با توجه به این مفهوم، فیلم موزیکال میتواند درست به اندازه ژانر واقعگرایانه حقیقی باشد. فیلمهای موزیکال احساسی ایجاد میکنند که بینندهها در سینما دوست دارند دستان یکدیگر را وقتی ضربان قلبشان تند میشود، بفشارند.
آنها میتوانند درک کنند که عاشق شدن چه حسی دارد. آنها قادرند با دقت تمام دلبستگی زیاد به یک رویا در حالی که همه چیز ضد شماست و دردی که از نقش بر آب شدن آن رویا به وجود آمده را توصیف کنند. همچنین، سرخوشی و پیروزیایی که از به حقیقت پیوستن یک رویا را لمس میکنند مانند هیچ ژانر دیگری نیست.
این ایده اصلی برای فیلم «لالالند» بود. من میخواستم فیلمی بسازم که جادوی موسیقی را در بر داشته باشد اما ریشه در بافت و ریتم زندگی واقعی هم داشته باشد. میخواستم صحنههای رقص یک ضمیمه صادقانه بر خواسته از احساسات کاراکتر فیلم باشد. قصد داشتم اینطور به نظر برسد که باوجودی که موسیقی کار زیاد بود، اما طبیعیترین چیزی که در جهان وجود دارد باشد. میخواستم با ساختن این فیلم نشان دهم که وقتی در یک شهر بزرگ، عاشق و پر از رویا هستید زندگی چه حسی دارد.
فیلمهای زیادی الهامبخش من بودند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنم.
«امشب عاشقم باش» Love Me Tonight
1932
کارگردان: روبن مامولیان
بازیگران: موریس شوالیه، جانت مک دانلد
دیدن این فیلم این حس را به شما منتقل میکند که این ژانر فیلم هنوز درگیر یافتن خودش است. قسمتی که حس دیوانهواری داشت این بود: چیدمان داستان جن و پری، تدوین بیباکانه، موریس شوالیه در اوج خودش؛ اما همه چیز با ظاهر مستند گونهای که در ابتدا میبینیم شروع میشود: طلوع آفتاب پاریس، سکوت همه جا را فراگرفته. نه موسیقی و نه هیچ صدای دیگری شنیده نمیشود. سپس کرکره یکی از مغازهها بالا میرود؛ و بعد دیگری. یک چرخدستی روی سنگ فرشها حرکت میکند. یک جارو شروع به غبارگیری میکند.
صداها، یکی یکی اضافه، ساخته و سرازیر میشوند. تا اینکه بهصورت ریتمیک شنیدهشده و یک فیلم موزیکال تمام عیار به وجود میآید. در عرض چند ثانیه، از یک واقعیت بی روح به یک فانتزی ناب میرسیم. این یک تحول معجزهآسا است و زمانی را یادآوری میکند که صدا عنصر جدیدی در فیلمها بود و فیلمهای موزیکال در دوران آغازین خود بودند.
«Summer Stock»
1950
کارگردان: چارلز والترز
بازیگران: جودی گارلند، جین کلی
زوج هنری جودی گارلند-جین کلی بسیار خیرهکننده هستند؛ اما چیزی که در این فیلم بسیار توجه مرا جلب کرد، بیصداترین صحنه فیلم است. «کلی» در صحنهای تنها است و متوجه صدای جیرجیر کفپوش میشود و یک روزنامه معلق هم به زمین میافتد. تختهای که جیرجیر میکند و آن روزنامه. این تمام چیزی است که «کلی» برای ساخت یک صحنه جادویی در فیلم به آن نیاز دارد. تکنیک رقص در این صحنه بینظیر است اما در حقیقت ایده پشت این قضیه است که شما را تحت تاثیر قرار میدهد: میتوان جادو را در همهچیزهایی که روزانه میبینیم بیابیم، در پیش پا افتاده ترین چیزها.
«واگن دسته موزیک» The Band Wagon
1953
کارگردان: وینسنت مینلی
بازیگران: فرد آستر، سید شریس
وینسنت مینلی، فرد آسترو سید شریس؛ نمیتوان راجع به این سه نفر اشتباه کرد. فیلمبرداری روان مینلی در اینجا حیرتانگیز است؛ نرم و خوش ترکیب؛ و کل فیلم بسیار مفرح است. ولی چیزی که بیشتر از همه توجه شما را جلب میکند، قرار دادن بازیگر فیلم در برابر شرایط بیربط است.
این فیلم که نسخه شبیهتری نسبت به «روشنیهای صحنه» اثر چاپلین است، به طرز عالی یک هنرمند در سنین پیریاش را نشان میدهد که یاد میگیرد چه چیزی را حفظ کند و به چه چیزی خو بگیرد و خیلی سریع بفهمد چطور زندگی کند.
«آستر» به خوبی از عهده نقش برآمده است و فیلم به ترفند بزرگی در بین فیلمهای موزیکال دستیافته است: کم کردن زرقوبرق تکنی کالر و نوسان score موسیقی. این یک فیلم تلخ و شیرین و متفکرانه از داستان پا به سن گذاشتن، کنار آمدن و شانس دوباره است.
«Touki Bouki»
1973
کارگردان: Djibril Diop Mambety
بازیگران: Magaye Niang, Mareme Niang
این فیلم مملو از سرزندگی و انرژی است و دارای ذوق و حضور ذهنی است که همیشه امروزی به نظر میرسد. در اصل این فیلم یک داستان غمانگیز از دو عاشق جوان با رؤیاهای بزرگ و نشان دادن جامعهای که درگیر تغییر و تحول است به حساب میآید. استفاده از موسیقی برای بازنمایی رؤیاها و تغییرات جامعه است: یکی از آهنگهای «جوزفین بیکر» برای فیلم برگردانشده درحالیکه مجری فیلمهای موزیکال دیگر آهنگها را ادغام و میکس میکنند. اتفاقی که موج نو فرانسوی «quasi-musicals» با «زن زن است» یا «به پیانیست شلیک کن» در دهه 60 میلادی رقم زد، در دهه 70 میلادی در سنگال به وقوع پیوست. این فیلم یک فیلم موزیکال تمام و کمال نیست، اما در بهترین حالتش یک فیلم موزیکال محسوب میشود.
«Beau Travail»
1999
کارگردان: کلر دنیس
بازیگران: دونی لوان، میشل سوبور
این فیلم هم بهخودی خود یک فیلم موزیکال محسوب نمیشود، اما این فیلم کلر دنیس به عنوان کارگردان، یکی از بهترین صحنههای رقص کل تاریخ سینما را در بر دارد که نمیتوانم از صحبت درباره آن چشمپوشی کنم. نمیخواهم زیادی توضیح دهم اما نظرم این است: صحنهای که «دونی لوان»، بازیگر مطرح فرانسوی که تا پیش از این در فیلمهای غیر موزیکال کانون توجه فیلمهای موزیکال بینظیری بوده است (فیلمهای «خون ناپاک»، «عاشقان روی پل» و «هولی موتورز» اثر «لئوس کاراکس» را ببینید.) در آن بازی دارد مانند بسیاری دیگر از فیلمهای برتر موزیکال، این فیلم هم لایههای بدون شرحی از احساسات را در اوج خود نشان میدهد. یک لحظه توصیفی برای کاراکتر و داستان محسوب میشود. لحظهای که بالاخره احساس بر منطق پیروز میشود؛ و اینیکی از صحنههای سرخوشانه و تأثیرگذاری است که تابهحال در یک فیلم دیدهام.
Post Views:
75